سفارش تبلیغ
صبا ویژن
1 2 3 >

احادیث امام رضا (ع)

خواص انجیر  :
اَلتّینُ یَذهَبُ بِالبَخرِ وَیَشُدُّ العَظمَ وَیُنبِتُ الشَّعرَ وَیَذهَبُ بِالدّاءِ وَلایُحتاجُ مَعَهُ إِلى دَواءٍ؛
انجیر بوى بد دهان را برطرف، استخوانها را محکم، رویش مو را زیاد، بیمارى را برطرف مى کند و با وجود آن احتیاجى به دارو نیست.

وسائل الشیعه، ج17، ص133، ح1

علت نماز جماعت

امام رضا (ع ) :انما جعلت الجماعة لئلا یکون الاخلاص والتوحید و الاسلام و العبادة لله الاظاهرا مکشوفا مشهورا

نماز جماعت قرار داده شده است ، تا اخلاص و یگانگی و اسلام و عبادت برای خداوند آشکار، باز و ظاهرباشد.

( وسائل الشیعه ، ج 5، ص .372 بحار الانوار، ج ,88 ص 12 )

 


  
تفسیر سوره حجرات
عنوان فارسی تفسیر سوره حجرات
پدیدآورندگان محسن قرائتی
توضیحات این سوره در مدینه نازل شده و دارای هجده آیه و به نام سوره حجرات یا سوره آداب و اخلاق نامیده شده است.
حجرات جمع ”حُجره“ است و چون در این سوره نام حجره‌های پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله (که بسیار ساده و از گل و سقف آن از چوب و شاخه‌های خرما بود) برده شده، این سوره حجرات نامیده شده است. در این سوره مسائلی مطرح شده که در سوره‌های دیگر نیست. از جمله:
1. پیشی نگرفتن از پیامبر صلی الله علیه و آله و آداب برخورد با آن حضرت و هشدار به آسانی که بی‌ادبند.
2. مسخره کردن و نام بد نهادن، سوءظن، تجسّس و غیبت که در یک جامعه ایمانی حرام است، در این سوره از آنها نهی شده است.
3. اُخوّت و برادری، دستور اصلاح، بسیج عمومی بر ضد یاغی، میانجی‌گری عادلانه، تحقیق درباره خبرهای رسیده از افراد مشکوک و تعیین ملاک برتری که در یک جامعه ایمانی لازم است، در این سوره آمده است.
4. در این سوره، جامعه ایمانی که در آن درجات مسلمین از مؤمنین مشخّص و ملاک ارزشها، تقوی و آنچه محبوب است، ایمان و آن چه مورد تنفّر است، کفر و فسق و گناه بیان شده و محور جامعه را قسط و عدل می‌داند.
5. جامعه ایمانی در این سوره، وام دار خدا و عاشق پیامبر صلی الله علیه و آله است که واسطه هدایت او شده و هرگز ایمان خود را منتّی بر خدا و رسول صلی الله علیه وآله نمی‌داند.
6. در جامعه ایمانی این سوره، مردم باید تابع پیامبر باشند و هرگز توقّع تبعیّت پیامبر از مردم را نداشته باشند.

  
تفسیر سوره بقره
عنوان فارسی تفسیر سوره بقره
پدیدآورندگان محسن قرائتی
توضیحات درباره‏ حروف مقطّعه، اقوال مختلفی گفته شده است، از جمله:
1. قرآن، معجزه الهی از همین حروف الفبا تألیف یافته که در اختیار همه است، اگر می‏توانید شما نیز از این حروف، کلام معجزه‏آمیز بیاورید.
2. این حروف، نام همان سوره‏ای است که در ابتدایش آمده است.
3. این حروف، اشاره به اسم اعظم الهی دارد.
4. این حروف، نوعی سوگند و قسم الهی است.
5. این حروف، از اسرار بین خداوند و پیامبر است و مطابق بعضی روایات رموزی است که کسی جز خداوند نمی‏داند.
امّا شاید بهترین نظر همان وجه اوّل باشد، زیرا در میان صد و چهارده سوره قرآن، که 29 سوره آن با حروف مقطّعه شروع می‏شود، در بیست و چهار مورد بعد از این حروف، سخن از قرآن و معجزه بودن آن است. چنانکه در این سوره به دنبال ”الم“، ”ذلک الکتاب“ آمده و به عظمت قرآن اشاره شده است.
آری، خداوند از حروف الفبا، کتاب معجزه نازل می‏کند، همچنان که از دل خاک صدها نوع میوه و گل و گیاه می‏آفریند و انسان می‏سازد. ولی نهایت هنر مردم این است که از خاک و گل، خشت و آجر بسازند!

  

نزول [ویرایش]

این سوره حدوداً در سال 6 بعثت، پس از آنکه پیامبر اسلام برای دعوت قبیله ثقیف به طائف‏ رفته بود و آنها ضمن رد دعوت، پیامبر را آزار دادند؛ در بازگشت، این آیات در مکه نازل شد.

محتوای سوره [ویرایش]

  • این سوره، عمدتاً درباره خلق ناپیدائی به نام جن سخن می‌گوید، سخن از ایمان آنها به پیامبر اسلام، و فروتنی در برابر قرآن، و ایمان و اعتقاد آنها به معاد، و وجود گروهی مؤمن و کافر در میان آنان و مسائلی دیگر. این بخش از سوره نوزده آیه از بیست و هشت آیه سوره را در بر می‌گیرد.
  • اشاره‌ای به مسئله یگانه بودن خدا و بازگشت پس از مرگ.
  • سخن از مساله علم غیب است که هیچ کس از آن آگاهی ندارد جز آنچه خداوند اراده کرده است.

  

تفسیر سوره مبارکه شمس

تفسیر سوره مبارکه شمس واحد دار القرآن تبیان زنجان-

تفسیر سوره مبارکه شمس

این سوره که در حقیقت سوره " تهذیب نفس" و " تطهیر قلوب از ناپاکی ها و ناخالصی ها" است، بر همین اصل تاکید می ورزد.

این سوره در مکه نازل شده و دارای 15 آیه می باشد:

بسم الله الرحمن الرحیم

والشمس و ضحیها1 والقمر اذا تلیها2 والنهار اذا جلیها3 واللیل اذا یغشیها4 والسماء و ما بنها5 والأرض و ما طحیها6 و نفس و ما سواها7 فألهمها فجورها و تقواها8

محتوای سوره شمس:

این سوره که در حقیقت سوره " تهذیب نفس" و " تطهیر قلوب از ناپاکی ها و ناخالصی ها" است، بر همین اصل تاکید می ورزد. در آغاز سوره به یازده موضوع مهم درباره عالم خلقت و ذات پاک خداوند برای بیان لزوم تهذیب نفس برای فلاح و رستگاری ، قسم یاد شده و بیشترین سوگندهای قرآن را به طور جمعی در خود جای داده است ، و در پایان سوره به ذکر نمونه ای از اقوام متمّرد ( قوم ثمود) که به خاطر ترک تهذیب نفس در شقاوت ابدی فرو رفته و خداوند آنها را به مجازات شدیدی گرفتار کرده است ، پرداخته و با اشاره کوتاهی به سرنوشت آنها سوره را پایان می دهد. در حقیقت این سوره کوتاه یکی از مهمترین مسائل سرنوشت ساز زندگی بشر را بازگو کرده و نظام ارزشی اسلام را درباره انسان مشخص می سازد.

تفسیر

رستگاری بدون تهذیب نفس ممکن نیست:

این سوره بیشترین تعداد سوگند را در میان سوره های قرآن داراست که به یک اعتبار " یازده" و به اعتبار دیگر" هفت" سوگند است، کمیت وکیفیت سوگندها خود بیانگر ارائه مطلبی مهم ، سرنوشت ساز و حیات بخش و به عظمت آسمانها و زمین و خورشید و ماه است.

نخست به شرح و تفسیر این سوگندها و پس از آن به بررسی مطلب پراهمیتی که این همه آوازها از اوست می پردازیم:

والشمس و ضحیها: به خورشید و گسترش نور آن سوگند.

همانگونه که قبلاً نیز گفته ایم سوگندهای قرآن به طور عام به دو مقصد نظر دارد:

نخست اهمیت مطلبی که سوگند به خاطر آن یاد شده و دوم اهمیت خود این امور که مورد سوگند است، چرا که سوگند همیشه به موضوعات مهم یاد می شود. به همین دلیل این سوگندها فکر و اندیشه انسان را به کار می اندازد تا درباره این موضوعات مهم عالم خلقت بیندیشد، و از آنها راهی به سوی خدا بگشاید.

خورشید در زندگی انسان و تمام موجودات زنده زمینی مهمترین و سازنده ترین نقش را داراست، زیرا علاوه بر اینکه منبع نور و حرارت است که خود به تنهایی از عوامل اصلی زندگی انسان به شمار می روند، منابع دیگر حیات مانند وزش باد، نزول باران، پرورش گیاهان، حرکت رودها و حتی پدیدآمدن منابع انرژی زا، همچون نفت و زغال سنگ، به صورتی به نور خورشید ارتباط دارند ، به طوری که اگر روزی این منبع حیات بخش خاموش شود تاریکی و سکوت و مرگ همه جا را فراخواهد گرفت.

"ضحی" در اصل به معنی گسترش نورآفتاب است ، البته به هنگام بالا آمدن خورشید و گسترش نور آن نیز واژه" ضحی" اطلاق می شود. تاکید خاص بر " ضحی" به دلیل اهمیت آن و فراگیری نورآفتاب بر زمین است.

سپس به سومین سوگند پرداخته می گوید:

والقمر إذا تلیها: قسم به ماه در آن هنگام که پشت سرخورشید درآید.

این تعبیر در حقیقت اشاره به ماه به هنگام بدرکامل یعنی شب چهاردهم دارد، زیرا طلوع ماه در آن شب تقریباً مقارن با غروب آفتاب است و چون زیبا تر و پرشکوه تر از هر زمان دیگراست ، به آن سوگند یاد شده است.

این احتمال نیز وجود دارد که تعبیر فوق به تبعیت دائمی ماه از خورشید و اکتساب نور از آن اشاره کرده باشد ، که در این صورت جمله إذا تلیها قید توضیحی خواهد بود.

و در چهارمین سوگند می افزاید:

والنهار إذا جلیها: و به روز هنگامی که صفحه زمین را روشن سازد، سوگند.

" جلیها" از ریشه" تجلیه" به معنی اظهار و ابراز است.

ضمیر در جلیها به چه چیز اشاره دارد؟ بعضی مفسران آن را با " زمین یا دنیا" مرتبط می دانند ، چرا که در آیات گذشته سخنی از "زمین" در میان نبوده، ولی از قرینه مقام این اشاره روشن می شود.بعضی نیز معتقدند که ضمیر مذکور به" خورشید" اشاره دارد ؛ یعنی قسم به روز هنگامی که خورشید را ظاهر می کند. ولی تفسیر اول مناسب تر به نظر می رسد. به هر حال به نظر می رسد که سوگند به این پدیده مهم آسمانی به خاطر تأثیر فوق العاده آن در زندگی بشر و تمام موجودات زنده است.

در پنجمین سوگند می فرماید:

واللیل إذا یغشاها: قسم به شب، آن هنگام که صفحه زمین( یا خورشید) را بپوشاند.

شب با تمام حرکات و آثارش از یک سو گرمای روز را تعدیل می کند و از سوی دیگر اسباب آرامش و استراحت همه موجودات زنده را فراهم می کند ، چرا که اگر تاریکی شب نبود و آفتاب پیوسته می تابید در زیر حرارت سوزان آفتاب همه چیز نابود می شد . چنانکه در کره ماه که شبها و روزهایش معادل دو هفته در کره زمین است ، در وسط روز دما به حدود 300 درجه سانتی گراد و در نیمه شب به مقدار قابل توجهی زیر صفر می رسد ، هیچ موجود زنده ای تاب تحمل این تغییرات دمایی فاحش را ندارد.

قابل توجه اینکه، فعلها در آیات گذشته به صورت " ماضی" ، و در این آیه به صورت مضارع است، ممکن است این تفاوت در زمان افعال اشاره به حوادثی همچون گردش روز و شب داشته باشد که در طی زمانهای متمادی بارها وبارها تکرار می شوند ، لذا بیان قرآن در اینگونه موارد گاه به صورت فعل ماضی و گاهی به صورت فعل مضارع آمده تا عمومیت این حوادث را در بستر زمان روشن سازد.

در ششمین و هفتمین سوگند به سراغ آسمان و خالق آسمان می رود و می افزاید:

والسماء و ما بناها: سوگند به آسمان و آن کسی که آسمان را بنا کرده است.

خلقت آسمان با عظمت خیره کننده ، با نظم شگفت آور اجرام آسمانی از شگفتیهای بزرگ خلقت و همچنین بیانگر عظمت خالق آن هاست. استفاده از واژه " ما" بجای " من" : برای بیان بزرگی این امر است.

سپس در هشتمین و نهمین سوگند، سخن از " زمین" و " خالق زمین" به میان آورده ، می فرماید:

والأرض و ما طحیها: قسم به زمین و آن کس که زمین را گسترانیده است.

زمین گهواره انسان و تمام موجودات زنده است. کوه ها و دریاها، دره ها ، جنگل ها ، چشمه ها و معادن گرانبهای زمین هر کدام به تنهایی آیتی از آیات حق و نشانه ای از نشانه های خالق آنست.

" طحیها" از ریشه " طحو" هم به معنی انبساط و گستردگی و هم به معنی" راندن ، دورکردن و از میان بردن" آمده و در اینجا به معنای گستردن به کار رفته است . چرا که:

اولاً زمین در آغاز پوشیده از آب بود، به تدریج آب ها در مناطق پست زمین جمع شد و خشکیها سربرآورد و گسترده شد ؛ از این رویداد به " دحوالارض" تعبیر شده است .

ثانیاً زمین در آغاز به صورت پستی ها و بلندی های غیرمسکون بود، باران های سیلابی به طورمداوم باریدند، ارتفاعات زمین را شسته و رسوبات آن را در دره ها گستردند ؛ به این ترتیب زمین های مسطح و قابل کشت به وجود آمد.

بعضی از مفسرین معتقدند که در این تعبیر اشاره اجمالی به حرکت زمین نیز وجود دارد، چرا که یکی از معانی " طحو" راندن است که ممکن است به حرکت انتقالی زمین به دور خورشید ، یا حرکت وضعی آن حول محورخود و یا هر دو اشاره داشته باشد.

سرانجام به " دهمین" و " یازدهمین" سوگند که آخرین قسم ها در این سلسله است پرداخته و می فرماید:

و نفس و ما سواها: سوگند به نفس آدمی و آن کس که آن را منظم و مرتب ساخت.

همان انسانی که عصاره عالم خلقت ، چکیده جهان ملک و ملکوت و گل سرسبد عالم آفرینش است. این خلقت بدیع و مملو از شگفتیها و اسرار آنچنان اهمیت دارد که خداوند به مخلوق و خالق یک جا قسم یاد می کند .

جالب این که" نفس" در این جا به صورت نکره ذکر شده که می تواند اشاره به عظمت و اهمیت نفس آدمی باشد، عظمتی مافوق تصور و آمیخته با ابهام که انسان را موجودی ناشناخته معرفی می کند. همان گونه که بعضی از بزرگترین دانشمندان امروز از انسان به همین عنوان یاد کرده و انسان را " موجود ناشناخته" نامیده اند.

در آیه بعد به یکی از مهمترین مسائل مربوط به آفرینش انسان پرداخته، می افزاید:

فألهمها فجورها و تقواها: پس فجور و تقوا را به انسان الهام کرد.

هنگامی که خلقت انسان تکمیل شد و" هستی" وی تحقق یافت، خداوند" بایدها و نبایدها" را به او تعلیم داد ؛ به این ترتیب انسان از نظر آفرینش مجموعه ای از" گِل بدبو" و " روح الهی" و از نظر تعلیمات" آگاه بر فجور و تقوی" است و می تواند در قوس صعودی برتر از فرشتگان و در سیر نزولی ، پست تر از حیوانات درنده و حتی " بل هم أضل" شود ؛ این منوط به اراده و قدرت انتخاب انسان است که کدام مسیر را برگزیند.

" ألهمها" از ریشه " الهام" و در اصل به معنی بلعیدن یا نوشیدن و همچنین به معنای القا مطلبی از سوی پروردگار در روح و جان آدمی است. گوئی روح انسان آن مطلب را با تمام وجودش می نوشد و می بلعد. "فجور" از ریشه "فجر" به معنی شکافتن وسیع است. و از آن جا که ارتکاب گناهان پرده دیانت را می شکافد به آن فجور اطلاق شده است.

منظور از" تقوی" با ریشه " وقایه?" به معنی نگهداری و حفظ نفس از زشتیها و بدیهاست.لازم به یادآوری است که معنای آیه این نیست که خداوند عوامل فجور و تقوی را در درون جان آدمی ایجاد کرده، عواملی که او را به فجور و دریدن پرده های حیا دعوت می کند و عواملی که او را به خیرات و نیکیها می کشاند. بلکه می گوید:این دو حقیقت را به او الهام و تعلیم کرد ، یا به تعبیر ساده تر راه و چاه را به او نشان داد.قابل توجه این که خداوند نعمتهای فراوانی در اختیار بشر گذاشته ولی از میان تمام این نعمتها بر مسأله الهام" فجور" و " تقوی" تکیه کرده، چرا که این مسأله سرنوشت سازترین مسائل زندگی آدمی است.


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :5
بازدید دیروز :2
کل بازدید : 2683
کل یاداشته ها : 19


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ